۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

high hopes

انسان پس از مدتی که به خودش میاد و چشماش رو باز میکنه تازه میفهمه که هیچی نمیفهمیده و هرچی زور میزنه تا یه چیزی بفهمه بازم نا موفقه ، نمیدونم چرا ؟ چرا همیشه فکر میکنم که باید بجای چیزه پوچی که الان هستم ، یک ادم خوشبخت باشم . نمیدونم چرا فکر میکنم که گذشته ی درخشانی داشتم که حالا در این فلاکتی که توش افتادم باید به حال اون گذشته گریه کنم واقعا نمیدونم چه خبره ...
وقتی دوست داری یه جایی باشی ولی نتونی ، وقتی که میخوایی چیزی بخوری و نتونی ، وقتی بخوای چیزی بپوشی و نتونی و وقتی میخواهی کاری بکنی و نتونی اونموقع مجبور میشی همه ی اینکارا رو دزدکی انجام بدی ولی نمیدونم که چرا و به چه دلیل همه ی این کارا باعث میشه که عقده ادم زیاد تر بشه انگار انسان دوست داره جلوتر بره دوست داره خودش رو پیدا کنه از عقیده ی خودش نترسه ولی کاری نمیتونه بکنه ...
تا حالا شده که بصورتی دربیاید که همه ازتون نفرت داشته باشند ؟ حتی اونایی که سعی میکنن بهت محبت ارزانی کنند رو از خودت ناراحت کنی ؟ اونم فقط بخاطر یک چیز و اون اینه که هرچی که تو میگی اونها بر عکس عمل میکنند ، هر حرفی که میزنی اونها باهات مخالفند خلاصه با هیچکس نمیتونی ارتباط برقرار کنی و خودتو تنها احساس میکنی ... تو اون موقع احساس میکنی که کسی گلوت رو گرفته و داره فشار میده ولی نمیکشت هر لحظه که به مرگ نزدیک میشی و چشات سیاهی میره گلوت رو ول میکنه و تا میخوای 4 تا نفس عمیق بکشی توی سومی دوباره گیرت میندازه و تو فقط باید دست و پا بزنی و به زمین مشت بکوبی و در خوشبینانه ترین حالت دل خودتو به اون 4 تا نفسی که خودتم میدونی وسطش ضد حال میخوری خوش کنی ولی اینا مهم نیست و اصلا شکنجه حساب نمیشه ، بدترین شکنجه اینه که می بینی یکسری احمق به ازای کم شدن مجازاتشون در اطرافت هی وول میخورن و خون ابه ای که از دهن تو و هم سرنوشتات بیرون میریزه رو از زمین جمع میکنن و هر از چند گاهی بهت یه دلداریکی هم میدن ولی نمیفهمند که اونها هم دارند خفه میشند ولی خوب اینبار توی استخر خون ابه های ما ....
باید تمیز شد ... مثل اینکه شروع شده ... در هر حال تنها امید باقی مونده و تلمباری از رنج ...



High hopes
امید های متعالی

Beyond the horizon of the place we lived when we were young

انسوی افق جایی که ما در جوانی درش زندگی کردیم
In a world of magnets and miracles

در جهانی از معجزات و جذابیت ها
Our thoughts strayed constantly and without boundary
افکارمان دائما و بدون هیچ حد و مرزی سرگردان است
The ringing of the division bell had begun
نوای اهنگ جدایی شروع شده است


Along the Long Road and on down the Causeway

در امتداد جاده و در پایان روگذر
Do they still meet there by the Cut

ایا هنوزم انها در بریدگی جاده همدیگر رو ملاقات می کنند


There was a ragged band that followed our footsteps
یک روبان کهنه وجود داشت که جای پای مارو دنبال میکرد
Running before time took our dreams away

در حالی که میدویدیم تا زمان ارزوهایمان را دست نیافتی نکند
Leaving the myriad small creatures trying to tie us to the ground

نقش بیشمار موجودات کوچکی را بازی میکردیم که سعی میکردند مارو زمین گیر کنند
To a life consumed by slow decay

تا مارو به زندگی بیاندازند که به ارامی رو به زوال بود


The grass was greener

علف ها سبزتر بودند
The light was brighter

نور ، روشنی بیشتری داشت
With friends surrounded
در جمع دوستان
The nights of wonder
شبهای شگفت اور



Looking beyond the embers of bridges glowing behind us
به فراروی اخگر پارگان پل هایی که پشت سرمان در حال سوختن است نگاه میکنم
To a glimpse of how green it was on the other side
تا به یک نظر بفهمم که در سمت دیگرش چقدر سبز بود
Steps taken forwards but sleepwalking back again
قدم ها به جلو برداشته شده اند ولی خوابگردی با اجبارٍ
Dragged by force of some inner tide
بعضی کشش های درونی بازگشته است



At a higher altitude with flag unfurled
بر بلندای رفیع تر با پرچم افراشته
We reached the dizzy heights of that dreamed of world
ما عرش سرگردان رویای دنیایمان را بدست اوردیم



Encumbered forever by desire and ambition
بازداشته شده برای همیشه توسط شهوات و جاه طلبی ها
There's a hunger still unsatisfied

اینجا یک گرسنه ی ارضا نشده و بی حس وجود دارد
Our weary eyes still stray to the horizon
چشمان خسته ی ما همچنان سرگردان افق ها است
Though down this road we've been so many times

با این حال پایین این جاده ما برای دفعات زیادی بوده ایم

The grass was greener

علف ها سبزتر بودند
The light was brighter

نور ، روشنی بیشتری داشت
The taste was sweeter
مزه ها شیرین تر بود
The nights of wonder
شبهای شگفت اور
With friends surrounded
در جمع دوستان
The dawn mist growing
بلند شدن مه صبحگاهی
The water flowing
دنبال کردن اب
The endless river
رودخانه ی بی پایان


Forever and ever
برای همیشه و در همه حال


pink floyd


۱ نظر:

IMMORTAL گفت...

dadash sakhtam ama hanoz amade nashode in adresame : http://outofreach-xibalba.blogspot.com