زمانی که هر روز و هر دقیقه یک ایده ی نو به ذهنت میرسه که میتونه تو رو به اوج ببره و راهشو هم بلدی ولی نمیتونی بری جلو و کار رو انجام بدی ...
زمانی که هر روز و هر دقیقه متوجه میشی که از اون چیزی که دقیقه ی قبل عاشقش بودی متنفری و بر عکس اون چیزی که نفرت ازش داشتی رو حالا بهش عشق میورزی ...
زمانی که همیشه یه غم درونی ازارت میده که چرا ؟ برای چی ؟ چرا من باید با بقیه فرق داشته باشم ؟ چرا باید به چیزهایی فکر کنم که حتی نزدیک شدن بهشون غیر ممکنه ؟
زمانی که ارمان هات ازارت میدند و از خودت متنفر میشی که هر بار که به دنبالشون میری ازت فرار میکنند ...
زمانی که درونت تو رو مقصر همه ی اینها میدونه ...
اون موقع جهنم درونی معنا پیدا میکنه ..........
زمانی که هر روز و هر دقیقه متوجه میشی که از اون چیزی که دقیقه ی قبل عاشقش بودی متنفری و بر عکس اون چیزی که نفرت ازش داشتی رو حالا بهش عشق میورزی ...
زمانی که همیشه یه غم درونی ازارت میده که چرا ؟ برای چی ؟ چرا من باید با بقیه فرق داشته باشم ؟ چرا باید به چیزهایی فکر کنم که حتی نزدیک شدن بهشون غیر ممکنه ؟
زمانی که ارمان هات ازارت میدند و از خودت متنفر میشی که هر بار که به دنبالشون میری ازت فرار میکنند ...
زمانی که درونت تو رو مقصر همه ی اینها میدونه ...
اون موقع جهنم درونی معنا پیدا میکنه ..........
معنی شعر nothing is everything از گروه اسطوره ای death
album : Individual Though Patterns
year :1993
Nothing is everything
هیچ چیز همه چیز است
هیچ چیز همه چیز است
Living like us and sharing our day
زندگی همانند ما و اشتراک گذاشتن زندگیمان
In another world very far away
در دنیایی دیگر ، در دوردستها
A different existance
وجودی متفاوت
Yet virtually the same
با معنایی که هنوز یکی است
Aggression is sadness and laughter is pain
(هنوز) تجاوز باعث غم و خنده (بعدش) باعث درد میشود
Look deep into their eyes, for what they have to say
عمیث به درون چشمانشان نگاه کن ، برای دیدن چیزهاییکه باید بگویند
Emotions take control of life everyday
احساسات عنان زندگی را هرروز بدست میگیرند
Unpredictable variations of behavior
نوسانات دمدمی و غیر قابل پیشبینی رفتاری
Hold they key to the mental door
کلید دروازه ی ذهن انان را در دست دارد
Where nothing is everything
جایی که هیچ چیز همه چیز است
And everything is nothing.
و همه چیز هیچ چیز است
Staring beyond the wall a thousand times over
خیره شدن به ماورای دیوار(جسم) بیش از یک هزار بار
Seeing a part of them that is real
دیدن قسمتی از انها که واقعی است
Just imagine how it might feel
تصور کن که چگونه ممکنه که بنظر بیاد
To be denied of what life has to give
که برخلاف اون چیزی باشی که زندگی برای بخشیدن در دست داره
Behind mental shadows they might feel
ممکنه در پشت سایه های ذهن معنا گیرند
Look deep into their eyes
عمیق به چشمانشان نگاه کن
For what they have to say
برای دیدن چیزهایی که انها باید بگوییند
Emotions take control of life everyday
احساسات عنان زندگی را هرروز بدست میگیرند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر